چرا در مواجهه با اتفاقات زندگی مضطرب می شویم؟


مقدمه
ما در این مطلب میخواهیم به اتفاقات و چالش هایی که در زندگی ما باعث به وجود آمدن اضطراب می‌شود بپردازیم و به دنبال آن راهکارهایی را مطرح کنیم که معمولاً کمک میکند بتوانیم با این اضطراب ها کنار بیاییم.


دلائل رویا رویی با چالش های زندگی

1- چالش های همراه با انتخاب آگاهانه :
یکی از مواردی که در زندگی باعث به وجود آمدن اضطراب میشود چالش هایی است که ما آگاهانه و با اختیار کامل آن را برای خود انتخاب میکنیم. مثلاً کنکور دادن, انتخاب یک شغل , ازدواج کردن و بچه دار شدن و هر یک از کارهایی که در بالا بیان کردیم به خودی خود هم اضطراب آور است و هم لذت بخش. شاید به همین دلیل هست که ما بعد از طی کردن و به نتیجه رسیدن یکی از اهداف و چالش های زندگی خیلی سریع سراغ چالش بعدی زندگی میرویم تا بتوانیم با پشت سر گذاشتن چالش های بعدی موفقیت های بیشتری بدست آوریم.

2- چالش های تحمیل شده از محیط بیرونی:
دومین موردی که باعث به وجود آمدن اضطراب در ما میشود اتفاقات ناخودآگاهی است که ما هیچ کنترلی بر روی شکل گیری و به وجود آمدن آن اتفاقات نداریم مانند مرگ و از دست دادن یکی از عزیزان مان و یا شرایط اقتصادی که جامعه بر ما تحمیل می‌کند و یا مهمان ناخوانده ای به اسم کوبید19 که با آمدنش بسیاری از برنامه‌های زندگی ما را برهم زده است.

اجتناب از رویداد های دردناک زندگی
پس به طور کلی یا با انتخاب های آگاهانه مان و چالش هایی که خودمان برای خویشتن به وجود می‌آوریم چالش هایی را به خانه‌های خودمان دعوت می‌کنیم و یا به واسطه اتفاق هایی که ما در شکل گیری آنها نقشی نداشته ایم اضطراب را تجربه می کنیم. اما آنچه اهمیت دارد نحوه واکنش ما به این چالش های زندگی می باشد. به طور کلی ما در مواجهه با اتفاقات زندگی معمولاً چه دفاع ها و روش هایی را انتخاب می کنیم:" این راهکارها دو حالت دارد":

حالت اول زمانی است که ما خود را با این چالش ها روبرو می‌کنیم و به مواجهه با این چالش های پیش آمده می پردازیم . اگر شما جزء دسته اول هستید که باید به شما تبریک بگوییم چرا که برنده‌های واقعی کسانی هستند که در مواجهه با چالش های زندگی با آن روبرو شده و برای آن راهکارهایی را انتخاب می‌کنند.

حالت دوم افرادی هستند که در مواجهه با چالش های زندگی همواره در حال گریز هستند و به روشهایی روی می آورند که نه تنها باعث شکست می شود بلکه موجب آسیب رسیدن به خودشان نیز می شوند. برای روشن تر شدن قضیه به مثال پایین دقت کنید:

فردی را تصور کنید که قرار است چند ماه دیگر در آزمون مهمی مانند کنکور شرکت کند و به تازگی یکی از دوستانش را هم از دست داده اما به جای روبرو شدن با سوگ از دست دادن دوست صمیمی اش و سپس برگرداندن توجه اش به کنکور و درس خواندن به فعالیت های دیگری از جمله بی خیالی و در رویا فرو رفتن روی می آورد تا از این طریق از واقعیت پیش آمده اجتناب کند. به عنوان مثال شروع به خیالبافی میکند، به سراغ مصرف افراطی الکل یا مواد می رود، خود ارضایی میکند و با تماشای فیلم های پورن قصد دارد تا حد امکان اضطرابش را خالی کند و یا با مشغول کردن خودش به کارهای وسواس گونه مانند تمیزی مداوم در خانه یا ساعات کاری طولانی مدت در بیرون از خانه، وقت گذرانی با سایرین، تفریحات بیش از حد، مشغول شدن با بازی های کامپیوتری و غیره فراموش کند که با فقدان بزرگی در زندگی اش مواجهه شده است.
این ها مثال هایی از واکنش های دفاعی است که افراد به جای مواجه شدن با وقایع دردناک زندگی اجتناب و گریز از واقعیت آنها را انتخاب می کنند. و ترجیح می دهند به عالم خیال فرو روند تا چشم شان را به روی وقایع دردناک زندگی گشوده نکنند اما این همه ماجرا نیست چرا که درد زندگی فراموش شدنی نیست و در طولانی مدت به طور ناخواسته به رنج خودشان خواهند افزود.



تجارب و یادگیری های دوران کودکی در بروز واکنش های دفاعی

ما از روزی که پای در این دنیا میگذاریم با چالش ها و اتفاقاتی رو به رو میشویم که گاهی برای ما فراتر از حد ظرفیت مان هستند به همین دلیل مثل هر موجود دیگری برای اینکه اجازه ندهیم که روان مان در رویارویی با این چالش ها از هم بپاشد و بتوانیم خودمان را با محیط پر چالش سازگار کنیم راهکارهایی را انتخاب میکنیم که در آن موقعیت بتواند از روان ما محافظت کند. به این راهکارها واکنش های دفاعی می گویند. اما همین واکنش های دفاعی که زمانی باعث نجات ما از شرایط دشواری که با آن رو به رو بودیم می شدند، حال که در دوران بزرگسالی برای ما به یک عادت تبدیل شده اند، دیگر نه تنها ما را به آرامش و ساحل امن نمی رساند بلکه همان عادت خودش به یک معضل بزرگ برای ما تبدیل شده است چرا که ما با به کار گیری این دفاع ها بخشی از واقعیت را نادیده گرفتیم و نهایتا شهامت روبرو شدن با چالش های زندگی را نخواهیم داشت.  

شاید با یک مثال دقیق تر بتوانید این مسئله را درک کنید.
کودکی را تصور کنید که والدینش بسیار با هم دعوا می کردند و محیط بسیار متشنجی را در کودکی تجربه کرده است. این کودک برای آنکه بتواند با این حجم از خشم و غم ناشی از ناامنی در محیط خانواده کنار بیاید، هر زمان که والدین با هم درگیر می شدند این کودک به اتاقش میرفت و ساعت ها به رویا پردازی راجع به مرگ می پرداخت، همین کودک زمانی که بزرگ می شود و با همسری پرخاشگر رو به رو می شود به جای حل مشکل و رویارویی قاطعانه با دغدغه های زندگی زناشویی اش، باز هم به اتاق میرود سکوت میکند و رفتاری منفعلانه در پیش می‌گیرد و بازهم به خیال پردازی راجع به مرگ روی می آورد.
اگر چه روزی این خیال پردازی در دوران کودکی اورا از محیط نا امن خانه و آسیب دیدن در آنجا تا حدودی حفظ می کرده است، اما همین رفتار منفعلانه در بزرگسالی و در ارتباط با همسرش منجر به شدیدتر شدن مشکلات و و عدم حل تعارضات در زندگی زناشویی اش می شود.



راهکارهای عملی برای مواجهه با اضطراب

حالا بیایید ببینیم چه راهکارهایی برای مواجه شدن با چالش های پیش آمده در زندگی به جای فرار کردن از آنها می‌توانیم انتخاب کنیم.

راهکار اول : شیوه های دفاعی خودمان را بشناسیم.
اینکه ما بتوانیم تشخیص دهیم که کاری که در حال حاضر مشغول انجام آن هستیم در واقع با چه هدفی صورت می گیرد اهمیت بسیار فراوانی دارد مثلاً ممکن است ما برای فرار از مواجه شدن با یک چالش به تفریحات زیاد با دوستان مان پناه ببریم و این چنین توجیه کنیم که من نیاز به تفریح دارم اما قدرت تشخیص این موضوع را نداشته باشیم که ما برای مواجه نشدن با مسئله ای که برای ما دشوار و اضطراب آور است به تفریح پناه آورده‌ایم. پس اولین قدم برای مواجه شدن با مسائل شناسایی دفاع هایی است که ما برای اجتناب از مواجهه با واقعیت انتخاب میکنیم. چیزی که در روانشناسی به آن فراشناخت یا قدرت مشاهده افکار میگوییم.

راهکار دوم: حل مسئله را جایگزین گریز از واقعیت کنیم.
از فکر این که در رویارویی با مشکلات زندگی کاری از دست ما بر نمی آید بیرون بیاییم و به جای پرت کردن حواس مان به جای دیگر به یافتن راه حلی برای حل مسئله رو به‌رو شده با آن فکر کنیم. احساس ناتوان بودن را کنار بگذاریم. و حتی برای یک بار هم با اقتدار و حس توانایی به سمت مشکلات حرکت کنیم. اگر تصور میکنید به تنهایی قادر به مواجهه با رویدادهای دردناک نیستید از افراد دیگر کمک بگیرید. اینجا مرحله ای است که یک روان شناس یا متخصص می تواند در حل مسئله به شما کمک کند. اگر نیاز به دریافت راهکارهای روان شناسی بیشتری دارید می توانید با متخصصان نگاه نو به صورت مشاوره تلفنی یا مشاوره آنلاین در تماس باشید.

راهکار سوم: دست از گلایه کردن برداریم.
چقدر درس هامون سخته، چقدر اوضاع جامعه خرابه، چقدر زندگی کردن سخته، چقدر شوهرم بد اخلاقه، عجب استاد مزخرفی داریم. در بسیاری مواقع ما برای آنکه همدلی دیگران را جلب کنیم و آنها را با خود همراه کنیم شروع به غر زدن، گلایه کردن و نق زدن می‌کنیم اما نکته ای که باید بدانیم این است که این رفتار نه ‌تنها همدلی دیگران را جلب نمی‌کند بلکه باعث فاصله گرفتن آنها از ما و تنها تر شدن ما می شود.

راهکار چهارم: راهی برای ابراز هیجانات و احساسات دردناک مان پیدا کنیم.
به جای فرار از مشکلاتتون راجع به آنها با دیگران صادقانه گفت و گو کنید و تجربیات سخت و روزهای دشواری را که در حال سپری کردن آنها هستید با افراد دیگر به اشتراک بگذارید صحبت کردن راجع به دغدغه ها و چالش های سختی که در حال گذر از آنها هستید باعث می‌شود اولاً احساس تنهایی نکنید و خود را در مسیری که در آن قرار گرفته اید تنها نبینید از طرف دیگر می توانید از تجربیات و راهکارهای افرادی که تجاربی شبیه به شما دارند استفاده کنید.


کلام آخر

بیایید به جای جایگزین کردن روش های مخرب و گریز از واقعیت از مواجه شدن با دشواری ها و سختی های روزهایمان نترسیم. ترس از رویارویی با یک مسئله از مواجه شدن با آن مسئله بسیار دشوارتر است. چرا که گریز از واقعیت منبای رنج و زجر بیشتر است و موجب بروز مشکلات ارتباطی خواهد شد. پس بجای گریز بهتر است مواجهه مستقیم و خردمندانه با دردهای زندگی را انتخاب کنیم. درد های زندگی ظرفیت مواجهه با واقعیت ها چه تلخ و چه شیرین را در ما افزایش می دهد.
شاید خالی از لطف نباشد به عنوان حسن ختام جمله معروفی از دکتر نیما قربانی را بازگو کنیم:

"حقیقت شفاست اگر به قدر طاقت باشد و آسیب زاست اگر ورای طاقت و ظرفیت ما باشد".


منبع: کتاب از خط تا مثلت تعارض 
دکتر نیما قربانی
انتشارات بینش نو 
تاریخ انتشار: ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
اسماء بابانوری
دکتری تخصصی روانشناسی - عضویت سازمان نظام روانشناسی : 27894